لوح محفوظ
دو لوح در برابرم گشوده بود، هر دو "من" بودم. یکی به خط خودم، دیگری به خط "او"
خط خودم انگار به خاک میرفت، خط او، شاید به ناکجا آباد.
پرسیده بودم: "من" کدامم؟
نه از خود پاسخی یافتم، نه از او
انگار معمای ناگشودهای هستیم ما
__________
پی نوشت: اصطلاح "ناکجاآباد" را به همان معنایی آوردهام که شهابالدین سهروردی در رسالهی فیحقیقةالعشق آورده بود، اقنومی فراسوی این عالمِ آب و گِل