تعقل
عقل يعني «بستن» براي باز داشتن، پيشگيري كردن، ظاهرا «عقال» ريسماني كوتاه را ميگفتند كه زانوي شتر را با آن ميبستند شايد براي اينكه نتواند از جاي خود بلند شود و بهاين طرف و آنطرف سرك بكشد. ريسماني را كه مرد عرب روي پارچهي سر خويش ميگذارد نيز «عقال»مي گويند كه احتمالا نشانهاي از روزگار صحرا گردي اعراب است و پيوند آنان با شتر بهعنوان مهمترين عنصر مؤثر در زندگي عرب. شايد هم نمادي از «تعقل» باشد براي كسي كه عقال را برسر نهاده است.
عاقل كسي را ميگفتند كه به سن بلوغ رسيده باشد و بتواند خودش را ادراه كند، نيازي به اين نداشته باشد كه ديگران او را از كاري زيان بخش منع كنند خودش بتواند اميالي را كه سبب ويرانياش ميشود تشخيص دهد و آن اميال را بند بزند.
در قرآن واژه «عقل» به صورت اسم نيامده است، بلكه هميشه به صورت فعل بهكار رفته، مثل «تعقلون»، «يعقلون» و.... يعني اينكه در قرآن «تعقل» يك كنش انساني است نه يك گوهرِ مجرد و جدا از انسان.
به تعبير ديگر، در انسانشناسي قرآن، انسان داراي نفسي است كه از آن به عنوان امارةبالسوء ياد شده است و تعقل به عنوان يك فعل و يك عمل انساني، لگام زدن بر «نفس» خويش است.[1] از همين رو در قرآن هيچگاه بيان نشده كه مثلا خداوند هم عاقل است، زيرا از منظر قرآن، خداوند اميال نفسانيِ ويرانگر ندارد كه بخواهد آن اميال را بند بزند بنا براين نيازي به تعقل ندارد.
اما در دورهي بعدي، يعني از اواخر قرن دوم هجري به بعد، كه آثار فلسفي يوناني به عربي ترجمه ميشود و علم كلام و فلسفه در امپراطوريِ اسلامي شكل ميگيرد، تعقل هم كه قبلا در قرآن يك كنش انساني بود به «عقل» بهعنوان يك گوهر الهي معرفي ميشود. در اين تعريف كلامي، مقصود از «عقل» گوهر مجردي است كه صادر اول است. گوهر مجرد يعني موجودي كه جسم و ماده نيست و براي انجام فعل، نيازي به ماده و جسم ندارد. بههمين جهت عقل اول از خداوند دانسته شد و حديثي هم در اين مورد آوردند كه: «اول ما خلقالله العقل»
تقسيم بنديها و مراتب پيچيدهي فلسفي و كلامي بسياري در بارهي «عقل» پديد آمد[2]در اين رويكرد، اتفاق مهمي كه پديد آمد شايد اين بود كه چون عقل گوهري آسماني و الهي دانسته شده بود بنا براين پايگاه ذاتي در انسان نداشت و بهره گرفتن از آن توسط انسان نيز بايد مبتني بر قواعد ويژهاي باشد كه در چارچوب الاهيات بهآنگونه كه متكلمين و متالهين اسلامي ميگفتند قابل تعريف است. به تعبير ديگر، در اين دوره، «تعقل» براي انسان بيشتر همين بود كه به فرامين خداوند عمل كند و همين بود كه گفتند «العقل ما عبد بهالرحمن و اكتسب بهالجنان».
اما در عصر جديد، يعني از حدود صدسال پيش، در ميان روشنفكران ما، اندك اندك، عقل خود بنياد مطرح شد، و جايگزين عقل ديني گرديد. يعني خردي كه پايه، اساس و خاستگاه آن نه در آسمان، و نه در عالم مجردات، بلكه در همين انسانِ زميني است. بهنظر ميرسد كه مفهوم عقل خود بنياد، از جهتِ انساني بودن، و از اين جهت كه خاستگاه آن در انسان است، تا حدودي به مفهوم «تعقل» در قرآن نزديكتر باشد. اگرچه كاركرد و تعريف عقل خود بنياد با تعقلي كه در قرآن از آن ياد شده، تفاوتهايي هم دارد.
1 - نگاه كنيد به واژهي «نفس»
2 -براي نمونه نگاه كنيد به دايرهالمعارف فارسي، جلد دوم تحت عنوان: «عقل»