نگاهی دیگر به داستان شیخ صنعان/ بخش اول
قصه، گذري شتابزده بر واقعهاي عاشقانه است که اغلب بيرون از دايري زناشويي براي بسياري از ميانسالان و بهويژه کهنسالان پديد آمده و ميآيد. عشقي ديرهنگام، بسا مردان صاحبنام و اغلب فقيه و مقتداي خلق هم از اين آشوب در امان نماندهاند. مرداني با پيرواني بسيار، همچون شيخ سمعان که ظاهرا قصهاي مشهور بوده و پيش از عطار هم مطرح بوده است.
در روزگار ما هم دو باز نويسي متفاوت سراغ دارم که از همين عشق دير هنگام صورت پذيرفته است. يکي داستانِ شيخ صنعان به روايت زنده ياد سعيدي سيرجاني و ديگري «فاحشههاي غمگينِ من» اثر گابريل گارسيا مارکز.
متن کامل داستان شیخ صنعان و دختر ترسا، گزارشی از عشق دیر هنگامِ کهنسالان
بخش دوم
عشق دیر هنگام، یعنی نوعی ناهمآهنگیِ زمانی میان حس عاشقی و سن و سالِ واقعی. مانند عشق دیر هنگام شیخ صنعان به دختر ترسا، یا روزنامه نگار نود سالهی قصهی مارکز به آن دختر چهارده ساله. اما چه پیش آمده بود که این عشق در کهنسالی باید به سراغ این مردان بیاید؟ شاید به قول شخصیت داستانی که گابريل گارسيا مارکز نقل کرده فاحشهها نگذاشته بودند
در حاشیهی قصهی شیخ صنعان و چند پرسش
آرامگاه عطار نیشابوری/ به همت امیرعلیشیر نوائی، وزیر ادیب و هنرمند خاندان تیموری